محل تبلیغات شما

دنیای من






بسم الله الرحمن الرحیم.
اقاسلام.
خودمیدانی که پرحرفم پرازواژه های که برای گفتن تک تکشان دلتنگت هستم.ولی دست به قلم که میشوم وسلام میدهم زبانم کلامش راگم میکند.
اقامن چه گویم درحالی که ازهمه ی حال واحوال دلم  باخبری.کاش مستجاب میشداین تمنای دلم کاش دیداری نصیب سوی چشمانم میشد.
چه اشک ها که برای روشنی راه من ریختی چه دعاهابرای حول حالنای دلم خواندی.
ایا اربابم من لایق این نجوایت هستم؟؟
من لایقم چشم امیدی به من  داشته باشید؟ 
ومن ادعای سربازیت رابکنم؟
خون جگرهابهتان داده ام ولی بازهم توهمانی وهمان رابرای این دل خواستی ودریغ ازبرگشت من
کاش زودترقربانی شوداین نفس من.کاش زودترسرببردهوای مرا تیغ تیزدعاهای تو.
درتمام اشفتگی هایم تمام نگرانی هایم ، تلاطم هایم توارامم کردی ومشتاق شنیدنهایم بودی ازشکسته حالیم دردل شب توپرستاری میکردی همیشه مرحمی برروی دردهایم بودی.
ومن بازهم بی توجه ازکنارشان گذشتم وندیدمشان.
 بازهم گرفتارم.
این بارگرفتار یک لحظه لمس حضورت، بیاومثل سابق مرحمی باش برای خراش های که دوباره خوردم وتوبه من گفته بودی، گفته بودی 
 راهت راه نیست ولی گوش من ناشنواترازهمیشه بود .
اقاجان نبودنت  را لای همه ی مشکلاتمان گم کردیم وعین خیالمان هم نیست.عین خیالمان نیست که چه داری میکشیدوچه باید بکنیم. 


اقاعمری گذراندم ازپی هم ولی چه ثمر؟ابروی که خودت دادی مرا دارم وبس.





سلام عباس من
اینقدرحرف برایت دارم که بزنم،ازماجراهایی که باهم داشتیم ازدلتنگی هایم ازدوریت ازشوق دوباره دیدنت ازخستگیهاوزخم های مسیرت که برایم نشان ازرسیدن به توداشت .
این بار دوس دارم من برایت تعریف کنم وتوگوش کنی ازچیزهای بگویم که به هیچ کس نگفتم.
مثل همیشه سنگ صبورم هستی درلحظه هایی که هیچ کس نیست ونبودوتوبودی،بودی کنارم تاتنهایی راحس نکنم.
چندوقتیست که بیشترازهمه باتو هم کلام شده ام حتی خیلی بیشترازقبل،دیدن دوباره ات بیشتردلتنگم کردبیشترهواییم کرد.
یادت هست عباسم نامه ی اولی که برایت نوشته بودم.
کیلومتر۴۵جاده ی اهواز-خرمشهر،حسینیه ی ابوالفضل.
چقدرخوب بودازهمه خوبترزمانی بودکه دست به قلم شدم تا کمی باتوباخدای خودمون خصوصی تربنویسم،تک تک واژه هاخاطرت هست،خاطرت هست چه گذشت برسرم؟
خاطرت هست که به ظاهرزیبابود؟
اتفاق هارامیگویم.
اتفاق هایی که همیشه برایم شیرین بود
ولی
ولی کاش واقعیت داشت
ازچه بنالم
ازچه برایت بگویم
دلم درد دارد
رنج دارد
بیچاره دلم خسته که میشودازگوشه ی چشمانم خودش را ارام میکند.

زمانی که ازخواسته هایم برایت نوشتم.
وتوباجون ودل قبول کردی.
اگرقبولی درکارنبود نمیشددوباره پیش خودت بیایم تابرایت روضه ی خودت رابنویسم.
اگرقبولی درکارنبودنمیتوانستم سختی راه راطولانی بودن مسیرراه به تن بخرم ومشتاق ترازهرزمان برای دیدنت برای لمست پابه جاده بگذارم.
حسی که روبروی ضریحت داشتم وزنده کردن همه ان اتفاق ها به یاداوردنم سر تک تک واژگان تنهادلیلی برمردانگیت بود تنها صدق کلامت بودوتنهاخوش عهدیت رابرایم تداعی میکرد.
عباسم بدقول نیست.
عباسم باتمام بی دستیش دست گیری میکند
عباسم ابروداری میکندتاابروی نرود
عباسم ابرومندانه شهیدهست
گره افتاده به کارم عباس
خودت گره گشایی کن

یاعباس نصیبم کن دوباره پیشت باشم.دلتنگی امانم رابریده لحظه ای درگوشه ای روبه روی ضریحت رامیطلبدکاربه حرف مردم ندارم دلم تورامیخواهدسفرت رامیخواهد ات رامیخواهد زیارت عاشورا رامیخواهدزمزمه هارامیخواهددلم تاب ندارد


دایی جان
مادردیشب خواب تورادید،این راازنگاه ارام صبحش فهمیدم کاش کاش لااقل سنگ مزارت خالی نمیبود هنوزهم مادرمنتظرت هست،ازبین حرفایش اوج دلتنگی راشاهدم دیشب هم دلگرمش کردیوارامش
مادرشده زینب بعدازحسینش همچنان چشم به راه هست شایدگمشده اش بیاید،کاش لااقل مفقودنبودی هرچندهم که بااین که نیامدی ولی خوب امده ای برای حول حالنای دلمان دقیقا طبق اخرین قراری که دم رفتن گذاشتی وگفتی دیگرنمی ایی.
دایی محسن هنوزهم محسن های هستندکه سروتن فدامیکنندشبیه تونمیخواهندتن وبدنی برگردد.
پدربزرگ هم تابود حال دلش خوب خوب بود،میدانم که کارتوبود، تودلگرمش کردی به دیدن هرچندکه باکوله ای ازدلتنگی زمان راسپری میکرد.
دایی جان خیلی حرف هادارم تابرایت بزنم توراجان زینب یک شب بیاوکنارم بنشین تابرایت بگویم،بگویم چه گذشت،بگویم چه کردم بگویی تا چکنم؟

دایی جان اینبارراتوگردن بگیرزندگیم،قلمم،قلبم،ذهنم را.







این بارامدم ولی چه امدنی!
نیامدم ،نیامدم تااین که خودتان به سراغم امدید!
بارها وبارهادرکنارتان بودم وبودیدهمدم
بودیدوشنیدیدودیدید
ازچگونگیم بهترازخودم اگاه بودید
شیرینی دعوتتان فراموشم نخواهدشد
چه خاص شکستم
چه ارام حرف زدید
چه ارام گرفتم.
چه زودگونه هایم یخی چشمانم راحس کرد
چه حضورگرمی
چه حرف های خودمانی
کاش کاش همیشه باشید
دلم ،ذهنم همیشه میزبانتان هست
خیلی وقت هست که درفضایتان سیرمیکند
بهترین هدیه ام بودید
مراقب گام هایم ، قلمم ،قلبم ،زبانم،ذهنم باشید
ازکنارتان که اندکی دورمیشوم 
گویی مثال کودکی می مانم که تاتی تاتی میکند
برای ایستادنم کافی هستید
برای دویدن هایم قدرت هستید
برای رازهایم محرم هستید






مادرحرفی زده بودی
دلی راگرم کرده بودی
امیدی رازنده کردی
چشمی رامنتظرکردی
یادت هست؟!
یادت هست که ارام کردی اشفته ای را؟
دوباره اشوب هست این دل
دوباره به یاددل گرمیت امید ارام شدن هست.
ارامم کن
Smile
clean word remove format superscript Subscript Cut Copy Paste Horizontal Rule Ordered List Unordered List Outdent Indent Insert Link Remove Link
Undo Redo Bold Italic Underline strikethrough Align Right Center چینش چپ Justify Full Justify Full Justify Full
Text Color
Background Color
Add Image
Insert Table
Insert Aparat

آخرین جستجو ها

اقیانوس ersiltiowhoo lebadtiwor Kay's notes فروش قیمت لیف دستکشی لایه بردار زنانه دخترانه چیست سردار شهید حسن رحیم آبادی mekacarbo جزوه وتحقیق و پروژه و پایان نامه دانشجویی و دانش آموزی scaptulebo Anime Romans